مهدی یاوران

امامزاده علی بلاغی

امام زاده علی بلاغی

طبق برنامه ی هر سال، امسال هم بچه ها رو برای اردو آوردیم امام زادگان طاهر و مطهر که تو منطقه به علی بلاغی معروفه و فضای اطراف امام زاده طبیفت زیبایی داره.

تو همین طبیعت زیر انداز پهن کردیم و چایی درست کردیم و بچه ها رو نون پنیر و خیار و گوجه و چایی مهمون کردیم ، چون صبح زود راه افتادیم بعضی بچه ها صبحانه نخوردهدبودن و گشنشون بود.

بعدش اینجا با بچه ها کلی بازی کردیم.

یه گروه فوتبال بازی می کردن و یه گروه والیبال

خلاصه بچه ها حسابی شیطونی کردن...

بقیه در ادامه مطلب ...

مهدی یاوران اراک

با فاصله کمی از امام زاده یه قدمگاه هست که از زیرش چشمه ی چهارفصل بیرون میاد و آب خنک و گوارایی داره.

موقع نماز همه جمع شدیم تو امام زاده و یکی از بچه ها با هماهنگی خادم امام زاده پشت بلند گو اذان گفت. تعدا قابل توجهی از مردم برای نماز جماعت اومدن.

محراب امام زاده اینجا زیر پای منه ، وقتی داشتم عکس پایین رو می گرفتم از پشت افتادم داخلش و خوردم زمین.

امام زاده علی بلاغی

بعد نماز رفتیم تو حسینیه بزرگی که خادم محترم بهمون داده بود و اونجا سفره انداختیم و نهار رو صرف کردیم.

بعد از نهار هم تو حسینیه هیئت گرفتیم و مولودی خوانی داشتیم. و بعدش بچه ها رفتند بیرون برای بازی و من و امیر صالح موندیم و حسینیه رو جارو زدیم و ظرف ها رو شستیم.

خادم اومد سراغمون گفت بیاید کمک ، توی کوه چندتا درخت بادام کاشته بود ، با دبه آب بردیم بالا و ریختیم پای درخت ها.

موقع برگشت که سوار اتوبوس می شدیم خادم داد می زد بسیجی بدو جانمونی...

توی راه برگشت از علی بلاغی بچه ها رو بردیم به شهر ساروق ، تا با امام زادگان هفتاد و دو تن ساروق آشنا بشن ، اینجا همون جایی هست که کربلایی کاظم ساروقی معروف ، یک شبه به طرز معجزه آسایی حافظ قرآن شد و پس از مدتی که خبرش پخش شد ، مورد امتحان علمای قم قرار گرفت و حافظ بودنش تایید شد ، کربالای کاظم مرد بی سوادی بود که بخاطر تقوای توام با اخلاص به این مقام رسید.

وقتی توی امام زاده بویم از دونه دونه بچه ها خواستم که برام دعا کنن چون به دعاشون شدیدا محتاج بودم و هستم و از شمایی که الان دارین این یادداشت رو می خونید هم شدیدا التماس دعا دارم.

بیرون امام زاده هفتاد و دو تن مزار شهدا است و کمی بالاتر هم آرامستان کوچکی هست. توی آرامستان جمع شدیم و داستان کربلایی کاظم ساروقی رو برای بچه ها تعریف کردیم. طلاب قم درس های عربی خودشون رو به کربلایی نشون میدادن اما کربلایی می فهمید و میگفت اینا قرآن نیست ، این نوشته ها نور نداره ، اما قرآن نور داره...

و در تمام این مدت پدر و مادر بچه ها زنگ می زدن و احوال بچه ها رو میگرفتن و یا بچه ها گوشیم رو میگرفتن و به پدر و مادرشون زنگ می زدن ، خوبیش این بود که بسته مکالمه گرفته بودم...

و اما عکس آخردر اتوبوس...

کار فرهنگی کودک

این عکس ها یعنی بچه ها یه روز شاد و پر از هیجان داشتن و حسابی بازی کردن و توی اتوبوس به خواب شیرین فرورفتن.

خلاصه با خوبی و سلامتی رفتیم و بر گشتیم

الحمد لله

 

التماس دعا...

 

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
لازمه ی مهدی یاور بودن ، مهدی باور بودن است.

جنگ تمام نشده است و دشمن از جبهه ی فرهنگ و رسانه ، به ایمان و غیرت و حیای مردم ایران حمله کرده است و جنگ امروز جنگ نرم فرهنگی است.

عرصه ی جهاد فرهنگی تشنه ی جهاد گران انقلابی با اخلاص است و از همه ی عاشقان شهادت درخواست میکنیم که آتش به اختیار وارد جبهه ی جهاد فرهنگی شوند تا با یاری یکدیگر و توکل بر خدا ، در این جنگ نابرابر فرهنگی و رسانه ای نیز بر دشمن غلبه کنیم.

از کوچه و محله خودتان شروع کنید...

بسم الله...
Designed By Erfan Powered by Bayan