مهدی یاوران

اردوی قم و جمکران

عکس یادگاری مهدی یاوران اراک

بچه ها رو برده بودیم اردوی قم و جمکران که یه اتفاق خاص برامون افتاد.

بعد از اینکه از زیارت حرم حضرت معصومه برگشتیم همینطور که از کنار خیابون راه می رفتیم ، جواد پاش لیز خورد و افتاد تو باغچه و شلوارش گلی و خاکی شد. اما خدا رو شکر خودش چیزیش نشد.

به مسیر ادامه می دادیم که یهو جواد وسط خیابون ایستاد و کمر بندش رو باز کرد و شلوارش رو کشید پایین...

بقیه در ادامه مطلب ... 

زیرش زیر شلواری پوشیده بود ، شلوار گلی و خاکی رو داد به من ...

رفتیم تو یه حوزه علمیه که یکی از رفقا اونجا درس میخوند ، دستشویی هاش تو حیاط حوزه بود. جواد کنار من ایستاده بود و من آستینم رو بالا زده بودم و داخل روشویی شلوار جواد رو می شستم.

شلوار که تمیز شد دنبال یه جایی می گشتم که آویزونش کنم ، یکی از طلبه ها دید و گفت بیا بندازش رو بخاری ، رفتیم تو نمازخونه حوزه و انداختمش روی بخاری ، کاپشن جواد هم گلی شده بود . رفتم بیرون و طلبه رو صدا زدم و ازش دستمال پارچه ای خواستم وقتی برام آورد گفت چکار میخوای بکنی ، گفتم میخوام کاپشن جواد رو تمیز کنم ، گفت چرا ، گفتم خورده زمین و گلی شده....

اونجا بود که دوزاریم افتاد . فکرشو بکنید که من با این ظاهر مذهبی توی دستشویی دارم شلوار یه پسر بچه که کنارم با زیر شلواری ایستاده رو می شورم و پهنش می کنم. و مردم و طلبه ها هم از اونجا رد میشن و این صحنه رو می بینن و پیش خودشون هزار تا فکر ناجور می کنن.

به همین راحتی قضاوت می کنن و تهمت می زنن...

نهار حوزه علمیه

توی نماز خونه همون حوزه که شلوار جواد رو شستم با هماهنگی حاج سعید نهار رو به بچه ها دادیم و بچه ها یه استراحت کوتاه داشتن.

دوتا از پدر ها هم که همراهمون اومده بودن شاهد ماجرا بودن. بعد نهار نمازخونه حوزه رو جارو زدیم و حرکت کردیم به سمت نمایشگاه حدیث غربت که خیلی جای قشنگی بود و بچه ها خیلی خوششون اومده بود ، توی این نمایشگاه کوچه های باریک و کاه گلی قدیمی رو ساخته بودن و وقایعی مثل غدیر خم و سقیفه و مباهله و ... رو به صورت مجسمه و دکور ساخته بودن و هر قسمت یه راوی داشت که ماجرای هر قسمت رو توضیح میداد.

اردوی قم و جمکران

بعد از نمایشگاه دیگه نزدیک غروب بود که جمع شدیم و رفتیم جمکران ، یکی از بچه هایی که همراهمون بود بیماری مادر زادی داشت و فلج بود و براش از حرم حضرت معصومه ولیچر گرفته بودیم و کارت و پول گرو گذاشته بودیم وقتی رسیدیم جمکران یادمون افتاد که کارت اونجاست. از جمکران یه ولیچر جدید گرفتیم و یکی از مربی ها ویلجر رو برداشت و برگشت حرم و یکی دیگه هم رفت دنبال تهیه شام ، اون دوتا پدر هم بچه هاشون پیش ما بود ولی خودشون رفته بودن بگردن...

خلاصه یهو دیدیم که من تک و تنها موندم با چهل تا بچه و یه مسجد بزرگ...

با هزار زحمت این چهل تا بچه رو بردم دستشویی ... بعد رفتیم داخل مسجد جمکران و نماز جماعت هم کوفتمون شد همش حواسمون به این بچه ها بود.

بعد نماز با هزارتا کلک و ترفند این بچه ها رو کنترل کردم . بعد رفتیم تو حیاط و با دشواری زیاد عکس دسته جمعی رو گرفتیم که عکس اول پست گذاشتمش.

وقتی خبر رسید که شام حاضره ، بچه ها رو آوردیم بیرون و فلافل که رفقیمون تهیه کرده بود رو بهشون دادیم. و سوار اتوبوس شدیم. تو راه برگشت دم به دقیقه خانواده ها زنگ میزدن و می گفتن کجایید.

بعضی بچه ها هم از فرط خستگی تو اتوبوس خوابشون برده بود.

اردوی جمکران

از اتوبوس که پیاده شدیم تعدادقابل توجهی از والدین منتظر بودن. بعضیاشون خیلی تشکر کردن و دعامون کردن.

الحمد لله به سلامت رفتیم و برگشتیم و امیدوارم یه خاطره خوب و معنوی تو زندگی بچه ها ساخته باشیم خصوصا اینکهبعضی بچه ها اولین بارشون بود که برای زسیارت به قم میومدن

 

سلام

زیارت قبول

تصویر خوابشون از همه زیباتره

معصومیت کودکانه موج می زند

مسئولانی که زحمت اردو را کشیدند اجرشان با مهدی علیه السلام

واقعا جالب بود.

 (در ضمن یک نکته: این رنگ قلم با رنگ زمینه تقریبا یکسان است و متن به زرو خوانده می شود؛ البته شاید اشکال از سیستم من باشد ولی بقیه وبلاگ ها اینجوری نیستند).

التماس دعا

سلام
سپاس از توجه شما
ایرداد رنگ از قالب بود که با تذکر شما تغییر کرد
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
لازمه ی مهدی یاور بودن ، مهدی باور بودن است.

جنگ تمام نشده است و دشمن از جبهه ی فرهنگ و رسانه ، به ایمان و غیرت و حیای مردم ایران حمله کرده است و جنگ امروز جنگ نرم فرهنگی است.

عرصه ی جهاد فرهنگی تشنه ی جهاد گران انقلابی با اخلاص است و از همه ی عاشقان شهادت درخواست میکنیم که آتش به اختیار وارد جبهه ی جهاد فرهنگی شوند تا با یاری یکدیگر و توکل بر خدا ، در این جنگ نابرابر فرهنگی و رسانه ای نیز بر دشمن غلبه کنیم.

از کوچه و محله خودتان شروع کنید...

بسم الله...
Designed By Erfan Powered by Bayan